خاطره روز تولد دایی علیرضا ...
این عکسها برا اسفند ماه پارساله که تولد 28 سالگی دایی علیرضا بود و ما رفتیم خونشون و اینک باقی ماجرا ...
بابا مهدی که خیلی ذوق هنریش گل کرد! شروع کرد به عکس گرفتن و هرچی دم دستش بود گذاشت کنارم و با هم عکس گرفتیم!!!
تا اینجا بد نبود داشتم به کاراش می خندیدم تا اینکه ...
بله ... حامی رو گذاشتن کنارم!!!
حامی جون به پا شصتت نره تو چشت!!!
ای بابا ... ببخشید ... حالا چرا دستامو گاز میگیری؟!
برو اون طرف... دستتو بکش ... چرا شلوارمو میکشی ؟! حالتو میگیرما.......
بابا مهدی تو رو خدا منو بچرخون ببینم حرف حسابش چیه؟!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی