مهرساممهرسام، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

♥ مهرسام بهترین پسر دنیا ♥

من اوومدم ...............

سلام بالاخره بعد مدتها من اومدم، آخه مامانم درس و مشق داشت فرصت نداشت برام خاطره بنویسه، هی بش می گم مامانی ما هم آدمیم، مردم از بس شیر خوردم و خوابیدم، ببینین شیکممو ........ اوووووف ..... منتظر عکسهای بعدیم باشین برمی گردم، حتما ...
7 بهمن 1390

سلام به دوستای گلم...

سلام بالاخره من اومدم حتما تعجب کردین چرا مامان عاطفه اسمم رو تغییر داده! چونکه ثبت احوال اسم مهرآیین رو به عنوان اسم دخترونه پذیرفتن!!!!!!!! اینم سوتی مامان عاطفه........ وای از دست این مامان......... حالا هم این وبلاگ جدید رو با اسم خودم ساختیم ...
1 آذر 1390

عکسهای یک ماهگیم!!!

اولین عید قربان ...... بغل باباحاجی..... کلاهشو گذاشت رو سرم بعدم گفت ایشالا حاجی بشی!!! اینجا هم  تو بغل پدر جون هستم میبینید چقدر موهام فشنه!!!!!!!! ...
16 آبان 1390

عکسهای اولین روز زندگیم!!!

اینجا هنوز مامان عاطفه رو ندیدم! خوب دلم براش تنگ شده که دارم گریه میکنم یه وقت فکر نکنید گشنمه!!! اون خانومی که روپوش سفید داشت منو تو آغوش گرم مامانی گذاشت (آخیشششششششش کلی خوردم خیالم راحت شد! ) اینم اولین لالا تو تخت خودم ...
5 مهر 1390

اولین نگاره

سلام مهرآیین عزیزم امروز اولین روزیه که وبلاگتو ساختم! پسر گلم خیلی دوستت دارم، من و بابامهدی لحظه شماری میکنیم تا بیای! تازه دیروز فهمیدیم پسری! خیلی خوشحالم که خدا جونم یه پسر کاکل به سر بهم هدیه داده خیلی دوست دارم... الهی زودتر مهرماه بیاد من پسر نازمو ببینم و محکم بغلش کنم! تا امروز 4 ماه و 10 روزه که تو وجود منی و نفست با نفس من یکیه! هنوز منتظرم تا حرکتتو احساس کنم! امتحانام نزدیکه، درسامو نخوندم،الان بابامهدی دانشگاست، تو فاز دعوا کردنه دانشجوهاشه! بفهمه امروزم درس نخوندم منم دعوا میکنه! دوستت دارم پسر نازم ...
31 شهريور 1390