یک نمونه از خرابکاری آقا مهرسام !!!
امروز 91/09/17 که با بابامهدی رفتم حیاط خونه باباحاجی و بابامهدی از رو درخت یه نارنگی خوشگل و رسیده برام چید! و من طبق عادت همیشگی (که میوه ها رو سوراخ میکنم!) دور از چشم بابا با انگشتم اونو سوراخ کردم! نمیدونم یه حسی تو وجودم میگه این کارو بکن!!! وقتی حال بابا یا مامان از دیدن این صحنه گرفته میشه خیلی لذت بخشه!!!
(نکته: این بافت قشنگ که مهرسام پوشیده از آثار هنری مادر جون جونیه که پارسال براش بافته)
وای ... فکر کنم بابا مهدی دیده دارم چیکار میکنم!!!
بذار پشتمو بکنم بهش نارنگی رو تو دستم نبینه !!!
بابا مهدی : مهرسام این چیه؟!!! من نبودم!!! کی ... کجا ... چی ....
دوستای گلم تو این جور موارد که پروژه لو رفت دیگه باید بزنید زیرش و منکر قضیه بشید و در نهایت میتونید بگید : خودش اینجوری شد!!! ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی