من اوومدم ...............
سلام بالاخره بعد مدتها من اومدم، آخه مامانم درس و مشق داشت فرصت نداشت برام خاطره بنویسه، هی بش می گم مامانی ما هم آدمیم، مردم از بس شیر خوردم و خوابیدم، ببینین شیکممو ........ اوووووف ..... منتظر عکسهای بعدیم باشین برمی گردم، حتما ...
نویسنده :
مهرسام
13:23