مهرساممهرسام، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

♥ مهرسام بهترین پسر دنیا ♥

هنوز یه ماهه دیگه مونده!!!

سلام به پسر نازم مهرآیینم الان که دارم این متنو مینویسم ضربه ها و لگدهای تو رو احساس میکنم! مامانی یه سوال داشتم ازت پس کی استراحت میکنی؟! همش در حال شیطنتی! امیدوارم از این بچه های شر نشی چون مامانی هنوز یه ترم از درسش مونده! 20 تیر وقتی رفتم سونوگرافی پسر کوچولومو ببینم انقدر به دستگاه خانم دکتر لگد زدی که بنده خدا هر جا دستگاهو میذاشت همونجارو یه شوت جانانه میکردی! کلی خندید و گفت عجب پسر شیطونی! وای... وای... وای... خدا به مامان عاطفه رحم کنه!!! این مدتم که چیزی برا پسر گلم ننوشتم درگیر امتحانام بودم که خدارو شکر به خیر گذشت بعدشم مادرجون یه عمل داشت که یه ماهی خونه مادرجون موندم تا مواظبش باشم!...
2 شهريور 1390

روز بابایی مبارک

شلام بابایی ، پیشاپیش روژ ما موجودات ژیبا، دوشت داشتنی، حشاش، فداکار، دلشوژ، اژ خود گذشته، دشت و دل باژ، ژحمتکش، عاقل، مدیر، مدبر، شایشته و لایق پاداش مبارکمون باشه بابایی روزت مبارک اژ اونجا که دست من به جز به دنیای مجازی فقط به مامانی می رسه (البته دشتم نه فعلا فقط پام می رسه) از طریق دو تا لگد جانانه خوشحالیم رو بابت این روز ابراز می کنم ولی بعدا جبران می کنم بابایی گلم. گل پشر جیگل بابایی، مهرآیین مرسی پسرم،آقایی از خودته، بابا فدات شه الهی، گولی بوگولی مگولی، منتظر لگدهای بعدیت هستم، پات درد نکنه بابایی. ...
25 خرداد 1390

عکسهای باران کوچولو

مهرآیین امروز خاله سپیده و خاله مریم و باران کوچولو خونمون بودن وای نمیدونی چقدر باران جیگر شده تپلی و ناز و مامانی اینم عکسای باران کوچولو دوست جدید مهرآیین نازم باران جونی گوشی مامان عاطفه خیلی خوشمزست؟ آره!!! ...
10 خرداد 1390

ناگفته هایی از دایی علیرضا!!!

زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند. زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ. زندگی رویایی است، مثل رویای ِیک کودک ناز. زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز. زندگی تک تک این ساعتهاست، زندگی چرخش این عقربه هاست، زندگی راز دل یک مادر. زندگی پینه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان در گذر است مهرآیین جون،همه ی ما منتظر متولد شدنت هستیم،کوچولوی نازنازی، تو هم مثل پسر گلم توی ماه مهر و شاید یک زمان متولد بشین،همه ی ما به شوق دیدن روی ماه شما دوتا لحظه شماری میکنیم مادراتون دارن لحظه های سختی رو پشت سر میذارن شاید شبها برای اینکه خوابتونو ببینن به خدا التماس کنن، اونا به محض دیدنتون از شور و هیجان اشک میریزن و تپش ...
8 خرداد 1390

گل پسر من ...

سلام گل پسر مامانی تو دل مامانی چی کار میکنی گلم؟ دیگه کم کم دارم ورجه وورجه هاتو احساس میکنم! امروز صبح یه لحظه بد خوابیدم، فکر کنم یه لگد جانانه زدی که مامان عاطفه درست بخواب! همش خدا خدا میکنم مثل بابامهدی بشی ساکت و آروم ... باهوش ... با استعداد ... خوش اخلاق ... مهربون ... خوش تیپ ... مامانی مواظب خودت باش ... شیطونی نکن ... بذار امتحانامو خوب بدم ... بعدش تابستون دوتایی باهم تفریح میکنیم! خیلی دوستت دارم فینگیلیه من... ...
8 خرداد 1390

ملک شعرا بابا مهدی!!!

گل پسر آیین یالله بابا رو ببوس یالله بابا تو رو بوسیده غنچه لبهاتو چیده گل پسر آیین یالله بابا رو ببین یالله از بغل مامان بیا پایین یالله بابایی دوست داره والله! ...
4 خرداد 1390

بابایی خوش تیپی دردسر داره!!!

پسرم قربون شکل ماهت برم, دیگه قیافت داره شکل می گیره, انتخاب با خودته عکس بچگی های من و مامانت اینجاس, میخوای به من بری یا مامانت؟ فرقی نداره ولی یه نصیحت پدرانه دارم, به مامانت برو چون دوست ندارم اذیت شی, می دونی دیگه آخه خوش تیپی دردسر داره ...
4 خرداد 1390